عید غدیر سال 92
محدثه عزیزم
سومین عید غدیر زندگیت رو بهت تبریک میگم.
امسال هم مثل سال های گذشته از چند روز قبل من و بابا طاهر در تدارک
برگزاری جشن عید غدیر بودیم. خونه رو تمیز کردیم، کلی خرید کردیم و شب
عید هم تا ساعت 2و 30 کارهامون رو جمع و جور کردیم، آماده شدیم برا اینکه
از ساعت 8 صبح از خواب بلند شیم که اگه مهمون سحرخیز داشتیم غافلگیر
نشیم، ولی از اونجایی که عبارت معروفیه که میگه :«تقدیر ما به تدبیر ما
میخنده» !!!!!!! ساعت 6و 30 دقیقه صبح خاله اکرم زنگ زد و به ما خبر داد که
حسین آقا( شوهر خاله مامان) دیشب به رحمت خدا رفته و قراره امروز
تشییعش کنن. ما هم آماده شدیم و سارافن مشکی شما رو هم تنتون کردیم
و رفتیم بهشت زهرا. تا ساعت 3 مراسم تشییع و ناهار طول کشید و از
اونجایی که ما هم دیشب اصلا درست نخوابیده بودیم، رفتیم خونه مامانی و یه
دو ساعتی خوابیدیم. بعد از ظهر هم دوباره یه سری به بچه های خاله زدیم و
از اونجایی که قرار بود ساعت 9 زیارت عاشورا بخونن شب اونجا موندیم و آخر
شب برگشتیم خونه .