ماه رمضان سال 92
محدثه عزیزم
ماه رمضان امسال هم در اوج گرمای تابستان یعنی از ١٩ تیر ماه شروع شد و تا ١٩ مرداد ادامه داشت. امسال خدا به مامان هم توفیق داد تا بتونه روزه هاش رو بگیره البته شما هم خیلی خانمی کردی و در طول روز خیلی کمتر شیر خوردی ، به قول باباطاهر شما هم روزه جی جی گرفته بودی چند شب اول موقع سحر با ما بیدار شدی و ما سر سفره سحر یه فرشته کوچولوی خشگل داشتیم ولی بعدش دیگه بیدار نمیشدی، نکته خیلی جالب که اتفاق افتاد این بود که شبهای قدر پا به پای من و بابا بیدار موندی (البته به جز شب نوزدهم که ساعت ٣و ١٠ دقیقه خوابیدی) هر وقت که توی تلویزیون مردم دست هاشون رو بالا میگرفتن تو هم دست های کوچولوی خشگلت رو بالا میگرفتی و دعا میکردی، تازه وقتی سحری میخوردیم و ما میخواستیم بخوابیم شما همچنان خوش و خرم برا خودت میچرخیدی و بازی میکردی
تو هم مثل من و بابا کتاب دعا دست میگرفتی و مثلا جوشن کبیر میخوندی.
و دوست داشتی قرآن روی سرت بگذاری، البته شرمنده اخلاق ورزشیت مجبور بودیم به جای قرآن کتاب دعا بدیم دستت دخترگلم.
اینم یه عکس خشگل از یه دختر خشگل
راستي يه چيز ديگه ، از شب اول ماه رمضان يك ياكريم خشگل اومد توي بالكن لونه درست كرد، تخم گذاشت و روي تخم هاش نشست و شب نوزدهم دوتا بچه ياكريم كوچولو از تخم در اومدن، تا روز سوم شوال هم پرواز كردن ياد گرفتن و از پيش ما رفتن، بهشون عادت كرده بوديم و وقتي رفتن دلمون گرفت، من و شما هرروز ميرفتيم از پشت شيشه نگاهشون ميكرديم، اين هم عكس دو تا نيني كوچولو.
البته باید ببخشید چون این دوتا نینی به بهمراه مادرشون خیلی توی لونه شون کثیف کاری کرده بودن ، من مجبور شدم یه خورده دست به پاک کن ببرم.