خونه الینا جون
محدثه عزيزم
من و شما مي خوايم براي اولين بار دوتايي بريم مهموني، مقصدمون هم خونه ليلا جون دوست مامانيه،من و ليلا جون دوست هاي دوران كودكي همديگه هستيم و خوشبختانه تا الان هم دوست هاي خوبي براي همديگه بوديم.
ليلا جون اوايل اسفند ماه صاحب يك دختر خشگل شده كه اسمش رو گذاشتن الينا خانم. يه دختر تپل و بانمك.(ماشاءا...) متاسفانه روز بيستمي كه الينا خانم به اين دنيا اومد تب كرد و بردنش بيمارستان، تشخيص دكترها عفونت خون بود. بعد از اين كه 10 روز دختر كوچولو توي بيمارستان بود حالش خوب شد و مرخص شد. حالا من و شما ميخوايم امروز بريم ديدنشون.
شما مثل يك خانم خشگل و باشخصيت با سارافون مشكي خشگلت آماده شدي و صبح يكشنبه دوتايي باهم حركت كرديم به سمت فرهنگسراي قرآن، خوشبختانه خونه الينا به ما نزديكه و ما مي تونيم بدون باباطاهر بريم.
تا ساعت 6 بعد از ظهر اونجا بوديم و شما تا دوست داشتي همه وسايل ليلا جون رو زير و رو كردي،
موقعي هم كه داشتيم برميگشتيم ليلا جون گفت وقتي الينا بيمارستان بود من نذر كردم اگه زود خوب بشه يه عروسك برا محدثه بگيرم، ميخوايم با سليقه خودش هرچي مي خواد بخره، خلاصه با ليلا جون و الينا خداحافظي كرديم و برگشتيم خونه.