واکسن هجده ماهگی
محدثه عزيزم
فردا تولد امام علي (ع) و مصادفه با روز پدر، پس اولا روز پدر رو به باباطاهر عزيز و دوست داشتني شما تبريك ميگم، اميدوارم سال هاي سال خداي مهربون آسمون ها سايه باباطاهر رو بالاي سر من و شما نگه داره و ما سه تا هميشه همينجوري خوشبخت با هم زندگي كنيم. الهي آمين
دختر گلم ، ما روز پنج شنبه متاسفانه نتونستيم واكسن شما رو بزنيم چون برنامه بهداشت عوض شده بود و روز چهارشنبه بايد ميرفتيم و شما يك بار ديگه هم جستي،فقط قد و وزنت رو اندازه گرفتن كه عبارت است از:
قد: 89cm
وزن: 12 کیلو و 550 گرم
دور سر:46 cm
خدا رو شكر همه چي عالي و نرماله.
روز سه شنبه صبح با هم رفتيم بيمارستان فياض بخش و اونجا واكسن هات رو زدي ، اول دو قطره فلج اطفال، بعد يك آمپول به دست كوچولوت و بعد هم يك آمپول ديگه به پاي خشگلت، خيلي گريه كردي دخترم، ولي عكس العملت جالب بود، اول كه خانمه اومد بهت قطره بده دستش رو چنگ كشيدي!!!!!!!بعد كه به دستت آمپول زد جيغ كشيدي و محكم زدي تو سر خودت، فكر كردي اون خانمه هم من و باباطاهريم كه ازت بترسيم(هاهاها... ) ولي ديگه وقتي ميخواست به پات بزنه گريه ميكردي و با چشات التماس ميكردي كه بلندت كنم. مطمئن باش نفسم اگه برات لازم نبود نميذاشتيم خانمه بهت آمپول بزنه، خلاصه بعد از اينكه اومديم خونه تا ساعت 30/12 چرخيدي و بعد هم خوابيدي ولي از درد پات بلند ميشدي دائم، تب هم كردي و تا ساعت 2 نيمه شب استامينوفن خوردي ولي خوشبختانه تبت زود قطع شد ولي تا امروز يعني دو روز بعد هنوز هم خوب راه نميري و درد داري.